مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
ساقـی و جـام هر دو خندانند بر شـراب طـهـور مهـمـانـند ظلمت و تیرگی روند از یاد آسـمـان و زمیـن چـراغـانـند بر جـمـالش فـرشتههای خـدا یکـسره اِن یکـاد میخـوانـند مـادرش چـشـم بر نـمـیدارد لحظهای زان جـمال بیمانند مِهر و مه هم ز شرم ماه علی سر فـرو بُرده در گـریـبـانند عـالِـمـان جهـان، هـمه او را صاحبِ هر چه علم میدانند نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر هرچه فرشی ز قدر او حیران هرچه عرشی به خدمتش حاضر هر نگاهی به سمت او خیره هر زبانی به وصف او قاصر او به هر عـلم و علـتی عـالم او به هر غیر ممکـنی قـادر کیست آنکس که وصف او این است شـمـع جـانـهـا مـحـمـدِ بـاقـر نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر بـحـر عـلـم تو رونـق اسـلام پنجمین رهبر و ولیّ و امـام قـدسیـانـنـد از سـما به زمیـن بهـر پـابـوسیـت روانـه مـدام ای دل آرام حـضـرت زهـرا اولیـا هم به محضر تو غـلام هر کجـا نـام نـامیـت بـبـرنـد بوی فردوس میرسد به مشام ای که بـر تو، تـوسـط جـابـر خـاتم الانـبـیـا رسانـده سـلام نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر |